به خدا خانما من قصد ناراحت کردن و نگرانیتون و نداشتم(: چرا انقدر یه جوری رفتار میکنین که انگار ده بار مادر شدم و ده بار زندگی کردم؟ خب منم بار اولمه که دارم زندگی میکنم منطقی نیست که گاهی اوقات اشتباه کنم اعتماد بی جا کنم؟ من فکر نمیکردم عموش بهش صدمه بزنه فقط و فقط نگران بودم تصادف کرده باشن که خدارو صد هزار مرتبه شکر هیچ مشکلی به وجود نیومد من نمیدونم چرا اون لحظه که داشتم از استرس میمردم بهم بیشتر استرس میدادین بعد شاکی شدین که تو روانی تاپیک و قفل کردی خب عزیزای دلم چیکار میکردم؟ میموندم سکتم بدین؟ برا راه حل اومده بودم نه سرزنش جوری سرزنش میکردین انگار بچم و اوردن بعدش براتون تعریف میکردم … من بازم میگم شرمنده تک تکتون هستم که نگران شدین .. و بچم خداروشکر پیدا شد و هیچ مشکلی براش پیش نیومده بود حتی فکر کردیم ممکنه ضربه ایی چیزی به سرش یا هرجای دیگ خورده باشه ک دیر اوردنش دکتر هم چک کرد هیچ چیزیش نبود برا بعضیا ک میخوان گارد بگیرن میگم خاله همسرم دکتر اطفال ایشون اومدن چک کردن و اینکه به خاطر سطح فرهنگ پایین جاری با شعور بنده بچم و بدون اجازه بردن باغ رفیقشون انتن نمیداده به گفته ی خودشون و بچه پیشمه حالشم خیلی خوبه،ممنون برا کسایی که دلداری بهم دادن🙏🏻