سلام ؛شش ساله ازدواج کردم یه دختر پنج ساله دارم ؛یه خواهرشوهر دارم که طلاق گرفته و با دختر ۱۸سالش خونه مادرشوهرمه ؛شهریور ماه با خانواده شوهرم رفتیم مسافرت ؛اصلا دلم نمیخواستا اما شوهرم اصرار کرد ؛همه گشتن خرید کردن برگشتنی زیتون گرفتم چند نوع یه ظرف هم برا مادرم سوغات گرفتم ؛رسیدیم خونه فرداش شوهرم گفت یه ظرف ازون زیتونا بده ببرم برا خواهرم ؛من ندادم گفتم خب میخریدن اونجا ؛چطور میلیون میلیون میدادن لباس ؛ندادم ؛شوهرمم همه زیتونامو برداشت انداخت سطل اشغال ؛الان ازونموقع قهرم باهاش اصلا نیومده یه معذرت خواهی کنه ؛دیگه حوصلم سر میره چکار کنم ؟خودش انگار راحته حرف نمیزنیم جدا میخوابیم 😑راهکار بدین