۱۵ سالمه، انقدری احساساتی ام که خودم تعجب میکنم
بعضی روزا تا گریه نکنم آروم نمیشم
بعضی وقتا دلم کیگیره و حتمااا باید اون روز حداقل یه قطره اشک بریزم
هرچی میشه گریم میاد
میترسم از خودم
جدیدا همه چیز واسم چرت شده، احساس میکنم زنذگی معنایی نداره
احساس میکنم افسرده شدم
درسته گذشتم خیلی تلخ بوده، ولی هرچقدر تلاش میکنم نمیتونم فراموش کنم،
مثلا کسایی که از خودم کوچیک ترن رو میبینم میگم وااای منم هم سن اینا بودماا ولی چه عذابایی کشیدم و..
حتی تو مدرسه عم دیگه دلم نمیخواد اون دخترِ مهربون باشم
میخوام روی واقعیم رو ببینن،بدونن چیم
درکم کنن
اصلا حالم خوش نیست