با شوهرم بحثم شد تو بحث گفتم چرا میری پیش رفیقات حوصله اونارو داری مارو نه
گف میرم بینم خاهرشو میندازه بهم منم دیگ هیچی نگفتم
هی اومد چن باری بحرفه گفتم تو ب ای موضوع فک کردی وگرنه ب زبون نمیوردی
از دیشب تا حالا قهریم تازه زبونشم دو متر درازع
قبلنم خیلی خیانت میکرد و چت میکرد ی مدت چیزی ندیدم ازش
تهدیدش کردم ب مرگ بچم خیانت ببینم منم خیانت میکنم
حال روحیم صفره