چیکار کنم با ولخرجی و بی رویه خرج کردن همسرم

لطفا راهنمایی کنین که چطور برخورد کنم تا زیاده روی نکنی تو پول خرج کردن و اسراف کردن

آفرین دقیقا اینم همینه میگه بذار همه بدونن حد و شآن من چیه بدتر همه رو معذب میکنه به خدا میدونم مثلا خونه حتی خواهر برادرامون بریم بیچاره ها باید چقدر خرج کنن تو این گرونی و درآمد کمشون که جبران مثلا مهمونی دادن ما رو بکنن

متاسفانه هر چقدر بگم پول بده حتی صد میلیون میده میزنه به کارتم یا هر طلایی و لباسی بخوام میخره اما کارت های اصلی خودشو خالی نمیکنه بده دستم کلا دوست داره خرج و بَرج با خودش باشه و همیشه هم موقع خرید خونه خودش باید باشه 

واقعا نمیتونم مثل خودش خرید کنم قراره فردا برامون مهمون میاد اونم تازه غریبه نیستن مامانم و خالم میان دو نفر آدم که هم سنشون بالاست هم قند و فشار دارن و خورد و خوراک معمولی دارن دیروز من و برده فروشگاه فقط ۴ میلیون خرید کرده و کلی شیرینی و شکلات و کاکائو و آجیل و آبمیوه خریده امروز خودس از سرکار اومدنی رفته گوشت و مرغ و ماهی خریده میگم تو فریزر همه اینا هست میگه نه میخوام همه چی تازه باشه بعد ازظهر من و برده تره بار باورتون نمیشه ۱۱ مدل میوه خریده آخر سرم انبه و نارگیل خرید میگفت هندونه و خربزه هم بخرم دیگه قاطی کردم سرش واقعا عصبیم کرده بود گفتم اونا قند دارن ۲ نفر آدمن منم باردارم سخته برام هی پذیرایی کردن اونا هم معذب میشن تازه بریم خونشون مجبورن برات همینجوری جبران کنن باز قانع نشد میگه باشه پس جمعه نهار و شام میبرمشون رستوران که تو خسته نشی میگم اگه میخواستی ببری رستوران این همه خریدت چی بود پس میگه باشه خورده میشه اشکال نداره خداشاهده الان یخچال و فریزر جا نداره موندم چه کنم 

پس انداز خودم دارم خودشم داره و کلا خالی نمیشه از هزارجاش پول میزنه بیرون 

مثلا الان برادرم زنگ زده بهش میگه ماشنم خراب شده پول کم دارم تو تعمیرگاهم یک میلیون برام بزن برداشته براش ۱۰ میلیون زده بیچاره برادرم کلی شرمنده شد و زنگ زد به من میگه چه کاریه آخه من الان دستم خالیه خرج میکنم پولشو بعد نمیتونم پس بدم ای کاش همونقدر که لازم داشتم و میداد بهم که تو برگشت پول شرمندش نشم 

یا به خدا جایی تولد و عروسی یا کادو دنیا اومدن بچه کسی بریم صاحب مجلس و بقیه مهمونا استرس کادو دادن ایشونو دارن چون پیش ما رسم که جبران کنن و پس بدن 

مثلا موقع دنیا اومدن بچه خواهرم دامادمون ۱۰ بار به مادرم گفت به فلانی یه جوری بگین که ناراحت نشده کادو در حدی بده که چند ماه دیگه موقع زایمان خانومش در توانم باشه پس بدم و جبران کنم باز آقا کار خودشو کرد و حرف من و مامانم و گوش نداد 

الانم میدونم مامانم و خاام فردا که بیان به جای خوش گذشتن بهشون فقط شرمنده میشن به خدا وقتایی که حتی خونه مامانم شام و نهار بریم مامانم عین یه مهمونی پاگشایی عروس و داماد تدارک میبینه هم زحمته براش هم خرج اضافی تازه صدای اون دوتا دامادش هم درمیاد که فقط فلان دامادشو تحویل میگیره و لوکس ازش پذیرایی میکنه جلوی ما ماکارانی میذاره برا اون سفره هفت رنگ میذاره مامانم خودش حقوق بگیره اما خب هر سری واقعا برای سه تا دامادش نمیتونه که مفصل پذیرایی کنه برای همین من سعی میکنم کمتر برم که سختش نشه

هر سری گفتم فلان طلا رو میخوام بی چون و چرا خریده دیگه واقعا نمیدونم چه کنم باهاش 

دقیقا بحث فایده ای نداره باهاشون هزاربار حتی بهش گفتم نکن اینجوری بقیه رو معذب میکنی و اونا در توانشون نیست برات جبران کنن و فقط دور میشی از همه یا مثلا میگم نکن تو چشم میره زندگی چشم میخوری ولی کو گوش شنوا به خدا حتی خونه خواهر خودش بریم چون یه شهر دیگه هستن گاها شده مثلا نصف شب رسیدیم بیچاره ها برای جبران رفتار ایشون نصف شبی سفره هفت رنگ گذاشتن من خودم شرمنده میشم و خجالت میکشم اما شوهرم این مدلی رو دوست داره