قسمتون میدم بخدا بخونید تا آخر
خیلی داغونم خاهرا قلبم متلاشیه رازیم عزیزام میمیرد اینجور اتفاقی تو زندگیم نمی افتاد
بدبختی من برای یک ساله پیشه دقیقا یک ساله پیش
من خواب بودم شوهرم رفته بود سراغ گوشیم
توی فایل های شخصی توی پوشه تلگرام بالای ۱۰هزارتا شاید عکس بالا آورده بود
نمیدونم چجور خودش خودکار ذخیره کرده بود
بعد توی اون عکسا بالای صدتا اسکرین شات بود
شوهرم دیگه گوش ب قسمو قران من نکرد گفت این اسگرین شاتا ماله تو بردم دادگاه طلاقم بده هزاران بدبختی آورد ب سره من خودشم ی آدم خیانت دیده فرض میکردو گریه میکردو و...
من دیگه کاملا نسبت بخدا بی دین شدم خدایی وجود نداره ک عدالت داشته باشه
اینجا ی سایته کسی هم منو نمیشناسه هرچی میگم عین حقیقته
من ی خطا کردم وقتی همسرم سرکار بود ک ب شدت بد دله رفتم خونه ای یکی از دوستام
از خودشو دوستم یه فیلم گرفتم مسخره بازی دراوردیم تو فیلم دوتایی بعد با برنانه شیرت دوتا ازعکسای خودمو با اون فیلم رو برای دوستم فرستادم
اون دوسته خرابو هرزه من چشمش دنباله دوسته دوست پسرش بوده
چون دوسته دوست پسرش میشناسدش میگیره عکسای منو میفرسته میگه با اسم من با این پسر چت میکنه به مرتضی علی عین حقیقت رو میگم
بعد توی گروه اسکرین شات چتاشون رو برای هم میفرستن خودکار تو گوشی منم ذخیره شده بود
ب خاک کربلا من روحمم خبر نداشت که ذخیره شده
الان باردارم یک ساله زندگیم خونه
ب هر دری زدم شوهرم باور کنه باور نکرد گفت تو چتا عکس تو هست اسم تو هست تو رفتی خوته دوستت و....
آخ از دل بیکسم