2777
2789

من یه خواستگار داشتم که از طریق یکی از دوستام بهم معرفی شد من یه مدت کوتاه تقریبا دو هفته باهاش صحبت کردم بعدش اومدن خونه مون خانوادم اولش راضی بودن ولی بعدش گفتن نه موقعیت بهتر واست میاد منم زیاد اصرار نکردم بعد یه سال باز اومدن خواستگاری باز خانوادم گفتن نه منم مخالفتی نکردم گفتم فرصت هست ولی الان من دیگه سنم داره می‌ره بالا و تمام خواستگار هایی که واسم تو این مدت اومدن به دلم ننشستن ولی خانوادم راضی بودن میگفتن روشون  فکر کن اما دست خودم نبود احساس بدی بهشون داشتم ..الان باز سر و کله اون خواستگار اولیم پیدا شده بهم پیام داد و این سری موقعیتش خیلی بهتر شده  راستش منم دیگه دوست دارم ازدواج کنم و واقعا از این آقا خوشم میاد از زندگی هم با خانواده سخت گیر و متعصب و سنتی م هم خسته شدم ینی عملا مثل یه مرده متحرک شدم الان نمی‌دونم چطور باهاشون حرف بزنم که این آقا باز  میخواد بیاد جلو  و من راضی ام چون مادرم و پدرم خیلی دید شون بسته اس سریع هزار تهمت بهم میزنن هیچ کسی هم ندارم باهاشون حرف بزنه 

زور زیاد باش 😎

اگر افکار منفی را با افکار مثبت جایگزین کنید،  نتایج مثبتی به دست می آورید.                                                                                                                                      خدایا.                                                                   هزاران بار به مو رسوندی ولی نذاشتی پاره شه ی وقتایی هم پاره شد ولی دوباره چسبوندیش .هزاران لبه پرتگاه قرارم دادی ولی لحظه اخر دستمو گرفتی !بارها خسته شدم ،ناامید شدم بریدم ولی باز یه نوری نشونم دادی و امیدوارم‌کردی ..   

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

تو نباید بگی، خودش دوباره بایو زنگ بزنه به خونوادت، حتما و باید اون بیاد جلو نه تو بری راهو براش صاف کنی، ده بار و ده سال هم که اومده باشه ، بازم باید اون زنگ بزنه بگه و حتما میوونه باید اینکارو کنه که دوباره پیشنهاد داده ، کگرنه هر مشکل کوچیکی هم پیش بیاد تو خونوادت رو پشتت نداری که هیچ، سرکوفت و تهمت هم میشنوی

فک میکردم دیگ کسی پیدا نمیشه به پای یه ادم بمون تلاش کن واسش بنظرم اصلا از دستش نده جدیدا پسرا منتظر ...

منم تصمیم  واسه ازدواج باهاش قطعی شده فقط خانوادم سختش کردن واسم

تو نباید بگی، خودش دوباره بایو زنگ بزنه به خونوادت، حتما و باید اون بیاد جلو نه تو بری راهو براش صاف ...

اون دوباره زنگ میزنه ولی من اگه خانوادم باز بگن نه صبر کن موقعیت بهتر واست میاد من نمیتونم مخالفت کنم و خواسته مو بگم کلا لال لال میشم من دیگه واقعا نمیتونم با خانواده زندگی کنم

اون دوباره زنگ میزنه ولی من اگه خانوادم باز بگن نه صبر کن موقعیت بهتر واست میاد من نمیتونم مخالفت کن ...

بآ آقا هماهنگ باش بهش اوکی رو بده بگو شما مایلید یه مقدار ممکنه خانواده نه بیارن و با کمک هم کار رو جلو ببرید

به خانواده بگید موقعیتش بهتر شده و براتون قابل قبوله و دوست دارید ازدواج کنید همونطوری که توی این چند سال فرد مناسبی نیومده ممکنه بازم نیاد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز