پریشب دورهمی خانوادگی داشتیم،هرماه این دورهمی هستش،منم رفته بودم و داشتم به دختر خاله ام که کلاس هفته برای درس مشاوره میدادم،که آره اینا مهمه اونارو خیلی بخون،چون دختر خاله ام برام مثه خواهرمه خیلی بهش مشاوره میدادم و برلش ذوق داشتم،همینجور که داشتم مشاوره میدادم شوهر خاله ام یعنی بابای همین دختر خاله ام اومد پیشمون نشست،شوهر خاله ام مدیره منم ازش چند تا سوال در رابطه با مدرسه پرسیدم،یجا پرسیدم برای نمونه چه موسسه ای بهتره که بهم گفت تو نمیخواد بری موسسه قبول نمیشی مطمئن باش:/قشنگ همینجوری گفت بهم:)منم دلم شکست تا آخر مهمونی حرف نزدم،این شوهر خاله ام این حرفا رو به همه میزنه ها،به دخترشم میگه تو هیچی نمیشی،به آبجی بزرگم گفته بود تو تجربی دولتی قبول نمیشی،کلا زخم زبون میزنه،خلاصه خیلی دلم شکست و واقعا ناراحت شدم