دایی عروس ک یه مرد معتاد احمقه اوضاعش داغون
گفت من نمیزارم دیره چون عروسی یه شهر دیگه بوده و مهمونا یه شهر دیگه دیرشون میشده
واااای لج کرده بود میگفت ن نننن من نمیزارم کافیه دیگه
عروسم بغض کردهههه بود حتی پاشو میکوبید میگفت عروسی منهههه یعنی چی اخه من میخام با شوهرم دونفری برقصم
وای لعنت بهششششششش از دیشب حرص میخورم
نزاشتن دیگ گفتن ولش کن داییش دیوونس دعوایی بپا نکنه
عروس دیگ نرقصید مراسم تموم شدددددد