شروع کردم به دوست داشتن خودم نه به اون معنی که همه فکر میکنن ها خودم رو واقعا دوست دارم برای هدفام تلاش کردم رو خودم کار کردم خود شناسی کردم رو عزت نفسم کار کردم ناخوداگاه اعتماد به نفسم هم بالاتر رفت غر نزدم عصبانی نشدم درگیر حرفای اطرافیان نشدم عادتهامو تغییر دادم ورزش و سالم خوری نشون دهنده ی دوست داشتن خودم بود
آدمها مخصوصا همسرم رو کنترل نمیکنم رسیدگی به ظاهرم هم فقط و فقط برای حال خوب خودم بود
همسرم هم شروع به تغییر کرد البته از اولم مشکلی نداشتیم ولی من برخلاف اکثر خانما نیاز به توجه های افراطی نداشتم ولی همسرم خودجوش تموم توجهش به منه حتی یکبار به زبون آورد که نمیدونم چرا ولی حس میکنم خیلی بیشتر از قبل دوستتدارم 😁