واسم عروسی نگرفت گفت ب شرطی میگیرم ک خرج مهمونا خودتونو خودت بدی
روز اول عروسی مامانش خونوادمو بیرون کرد و باهاشون دعوا کرد منم دعوا کرد
روز عقد محضریمم هیچکدوم از اعضای خونوادش نیومدن
دارو اعصاب میخورد شوهرم و بهم نگفتع بود
الان س ساله زندگی میکنیم و شبا جدا میخوابه میگه بیماری میسوفونیا دارم حتی صدای نفس اذیتم میکنه