داشت حرف میزد بعد گفت ابجی مامان کجا رفته 
جواب داداشمو دادم 
بعد دختره برگشت گفتش ک 
وقتی ابجیت داره زر زر میکنه با من حرف نزن 
منم هیچ دخالتی نکردم تو زندگیشون 
مامانم مخالف بود میگفت دختره بدرد نمیخوره من گفتم ک بزار مامان یکم باهام حرف بزنن اگه بدرد هم نخورن خودشون برمیگردن 
من هوا دختره رو داشتم بعد برگرده اینجوری بگع 
صداشو شنیدم 
اصلا اعصاب روانم بهم ریخت
بنظرتون چیکار کنم؟