شوهرای خواهر شوهرام

من نمیدونم توی مغز این مادرشوهر های بدجنس چی میگذره کسی نیس بگه بابا جان این زندگی ک داری دلخوری و اختلاف میندازی توش زندگی پسرته پسرتتتتتتتتت🤬🤬🤬🤬

خب برای خودش ک بد نیست.دامادا مطیع شوهر مطیع پسرا مطیع دخترا خوشبخت خودش خوشبخت.عروس کیلو چند 

من درعجبم اینا واقعا چیکار میکنن اینقدر همشون مطیع هستن پس چرا داماد و شوهر و پسر مادر های ما اینقدر مطیع نیستن🤨🤨🤨🤔🤔🤔🤔🤔

الهی خواهرشوهرای منم تاوان بدن ای خدا.شوهر دارن بچه دارن صبح تا شب فقط از جیب 

بابا داداش میخورن می‌خوابن مال و اموال بابا و داداشاهم تو مشتشون ب نامشون.بمیرن الهی 

نمیدونم بخدا حالا شوهرم می مرد واس من.بعد پنج سال ب زور ج مثبت گرفت.ولی اصلا ب حرف من نیست کافیه خواهرش ی کلمه بگه مادرش ی چیزی بگه تا ابد همونه.یعنی پاش برسه منو قربونی می‌کنه جلو پای اونا 

بخدا دعا می‌نویسن.ی بار خود شوهرم می‌گفت با فلانی رفتیم قبرستون ی دعا خاک کرد.گفتم خب چی بود گفت نمی‌دونم ازش پرسیدم گفت برای مریضی و ایناس  

ن.دختر دارن الهی سر دختراشون بیاد

مادرشوهرت کار آموز قبول میکنه من بیام ب منم یاد بده🤣🤣🤣ولی ای حرصم میگیره از این مردادماه ای حرصم میگیره پاش بیوفته همشون رو میندازم داخل آتشفشان 

😐😐😐😐😐یا خدا قبرستون

راست میگی واقعا شوهر منم کلی قربونم میرفت دنیا طلا داشتم همه کار برام میکرد معلوم شد از سال اول ازدواج خیانت میکرده عذاب وجدان کثافت کاریاش باعث میشد این کارارو کنه یا میخواست من نفهمم بگم چه شوهرم عاشقه پیگیرش نباشم خدا داند. مرد خوب دیدی سلام برسون بهش خوباش بدترن معلوم نیست دارن واسه چی باج میدن به زناشون

ایشالاه به حق علی دلت خوش باشه وتنت سلامت آمین بخدااگه عدالتی باشه اونم یروزپس میده مطمئن باش

الهی اینجور خواهر شوهرا سرطان رحم بگیرن که درمان نداشته باشه...ریشه کنه تو وجودشون...الهی پول همین داداشو باباشون خرج دوا دکتر خودشون بکنن......اگه من از اول زندگیم بگم بخدا باید به حالم گریه کنی...زینب ستمکشم من از اونم ستمدیده تر

حال و روز خودم از تو ام بدتره    من دیگه هیچی نمیگم چون از پسشون برنمیام فقط نفرین میکنم   ی بار نفرین کردم همون شب مامانش رفت بیمارستان معلوم شد غده داره تو سینه اش نمیدونی چ حالی داشتن شوهرم همش می‌گفت تقصیر توعه چیزیش بشه میکشمت  

ظاهرشو ببینی میگی وای چقد مظلوم و بدبخته چقد ساده و مهربونه

میخاستی به شوهرت بگی یک قفل بزرگ بگیر بزن به در خونه ی مامانجونت تا ازراعیل نیاد ببرتش و تو منو بکشی ....وای وای وای...منم یکبار نفرین میکردم و جلوی شوهرم به سینم میزدم..همون شب خدارو شکر سکته کرد...نزاشتن بمیره که...همه برداشتن بردن بیمارستان سی،سی،یو..خوبش کردن آوردن...شوهرم گفت عجب آهی داری...گفتم کجاشودیدی ی کم صبر کن...فقط منتظرم خدا بهشون نشون بده