هر جا میرم بهم خوش نمیگذره یادم نیست آخرین بار کی از ته دل خندیدم.
به هم ریخته و آشفته ام و بی دلیل استرس دارم
اصلا دلیلی برای زندگی کردن پیدا نمیکنم
دوست دارم همه رو ول کنم برم یک جای دور یک جای جدید
خیلی وقتا صبح بی دلیل از خواب پا میشم
و بی حوصله ام ....
نمیتونم به کسی حس پیدا کنم و از آدما فراریم
در کنارش ظاهرم رو حفظ میکنم و به خودم میرسم سر کار میرم و با همکارام حرف میزنم اما از درون اینجوریم...