2777
2789
عنوان

کار عجیب خواهرشوهرم🤔

259 بازدید | 20 پست

گاهی پیش اومده سرزده میاد خونمون بعد مثلا من قرمه گذاشتم در حال آشپزیم بعد میاد میگردههه کل خونه رو کل سوراخ سنبه هارو حتی توکشوهارو تو بالکن رو همههه رو خوب میبینه در قابلمه رو باز میکنه بعد یه ده دیقه میشینه میگم بمون برا شام یا نهار بعد میگه...

خب

مهم نیس طرف چشمش کوچیک باشه یا درشت من آدم میشناسم نابیناست ، ولی محبت رو خوب میبینه ....ب زندگی ای ک آدما ب نمایش میذارن غبطه نخورین...یه فروشنده قشنگ ترین جنس هاشو تو ویترین میچینه  اگه جرعت حرف حق زدنو نداری لاقل برا کسایی کع چرت و پرت میگن دس نزن🤜 دوست عزیز تا وقتی ک خودتو ب خریت زدی نزدیکم نشو اطراف من طویله نیس...ی عده هستن وقتی بیکار میشن حالتو میپرسن شمام هر وقت بیکار شدین جوابشونو بدین....آدم خوبی باش اما وقتت رو تلف نکن ک اینو ب همه ثابت کنی... ب پای علف هرز هر چقدرم آب و کود بریزی برات میوه نمیاره پس مواظب باش برا چ کسی و چ چیزی وقت میذاری🌵🌱اگه همیشه فک کنی حق با توعه هیچی از زندگی یاد نمیگیری..... از دیروز بیاموز ، برای امروز زندگی کن و امید ب آینده داشته باش

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

چه فضول شایدم چون باهات احساس راحتی دارهحالا چی میگه

امروز اومد خونه واقعا به هم ریخته بود داشتم آشپزی میکردم حسابی سرم شلوغ بود بعد باز میگه حالاکه بو غذا اومد یه بسته از این سبزیت بده ببرم میگم خو بمون بخور میگه نه یه بسته بده ببرم وند بار پیش اومده یا مثلا ترشی گرفتم میگه میخوام از این دبه ببرم

کلا خونه داداشم نمیرم قبلنا شاید مثلا 5دقیقه میرفتم تو حیاط مینشستم و میومدم 

بعد یه شب خونوادشو دعوت کرده بود به ما هم گفته بودن 

وقتی رفتیم زنداداشاش همممه جای خونشو داشتن میگشتن 

بعد ما اصلا تو اتاق خوابای داداشم به هیچ عنوان نمیریم 

اونا خیلی راحتمیرفتن کمدارو باز میکردن 


بعد اینهمه احترامش میزاریم ما، عین اسبم جفتک میندازه 

...
نه میخوام برم و چند بار تعارف میکنم که بمون تو هم بعد میگه خو حالا که قرمه گذاشتی منم میخوا برم چون ...

اشتباه میکنی چندبار تعارف میکنی 

بگو بمون ،گفت نمیمونم دیگه چیزی نگو اصلا 

گفت سبزی هم بده بگو تموم شد اگر واقعا عوضش برات درنمیاد

...
کلا خونه داداشم نمیرم قبلنا شاید مثلا 5دقیقه میرفتم تو حیاط مینشستم و میومدم بعد یه شب خونوادشو دعوت ...

خداییی خیلیی زشته این حرکت منم روم نمیشه خیلی چیزا رو از زن داداشم بپرسم یا خیلی سرم تو کارش باشه خیلیی رسمی رفتار میکنم روم نمیشه اصلا

اشتباه میکنی چندبار تعارف میکنی بگو بمون ،گفت نمیمونم دیگه چیزی نگو اصلا گفت سبزی هم بده بگو تموم شد ...

خیلییی پررو تر از این حرفاست چند وقت پیش حدود ۱۵ کیلو وسایل سبزی آورد برا مادرش که ترشی بگیر نصفش برا تو نصفش من بعد مادرشوهرم صدام کرد گفت بیا کمکم رفتم باهاش گرفتم ترشی ها رو فک کردم برا خودشه دیدم تعریف کرد گفت دخترم گفته نصفش برا خودت نصفش برا من 

بعد دیدم چند روز پیش بهم گفت خیلی حرص خوردم گفتم چرا گفت این همه زحمت کشیدم برا ترشی دخترم اومده همه دبه ترشیا رو برده یه تعارفم نکرده که یه کمش برا تو

حالا اون به مادر خودشم روا نداره😂

منم حقیقتا کلا نمیتونم وقتی دارم بگم ندارم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز