خانما همفکری میخوام خواهرانه واقعا درموندم

من اگه خونه گیرم بیاد میرم 

دارم بلند میشم اما نه به این زودی، فعلا نمی‌بینم و نمیخوام اونام منو ببینن 

بعصی کاربرا گفتن چرا خوبی میکردی حالا بیا تحویل بگیر یا چرا توقع داشتی 

آخه مگه میشه آدم احترام بزاره و جوابشو با توهین و فحش بدن، اونم نه خودش، خانواد آدم 

من خیلی شکستم، کاملا همه اون آدمی بودم یه شبه مرد، قلبم تو سینم سنگینی میکنه و هیچ کسی ندارم برا دردل 

من کاری کردم فقط برا این بوده که دارم الان دعای خیر مادر بزرگمو تو زندگی، مادرم میبینم 

مادربزرگم تا آخرین لحطه مادرم دعا خیر می‌کرد 

من یه بدی داشتم از خدا میترسیدم از اینکه سرم بیاد و خدا با پسرم یا دخترم امتحانم کنه 

خودمو تو سن کم به این حال پریشون انداختم به خاطر هیچی 

اگه فرضا تا زمان بلند شدنم از این خونه دیدمشون چجوری باشم 

مجبورم رفت آمد کنم؟ 

شما دردت خانواده 

من دردم شوهرمه 

حکایت یه چی میدزدن ازت میگی پیش دزد از دزد شکایت کنم 

من شوهرم هیچی نیست