ما هفت ساله باهمیم از سال اول دانشگاه
کلا این ۷سال یه وقتایی کات کردیم ولی همو دوس داشتیم برگشتیم و همیشه عین چسب چسبیده بود به من و تنها دوست همدیگه بودیم و همیشه پیگیر حال من بود
الان دیگه آخرای راهمونه و تازه هردو رفتیم سر کار و قراره چندماه پول جمع کنیم و بعد بیاد خواستگاری
الان یه ماهی هست رفته سرکار و اصلا مث قبل نیست
قبلا شبا چت میکردیم روزا زنگ میزدیم شوخی و خنده و بیرون میرفتیم ...محبت میکرد..... اما از روزی که رفته سرکار دیگه شبا حتی درست حسابی شب به خیر نمیگه
زنگ میزنم بی حوصله حرف میزنه و دلش میخواد زود قطع کنه...بیرونم ک اصلا نمیاد امروز بعد دو هفته کشوندمش بیرون اومد یساعت نشست بی حوصله از خاطرات سرکارش گفت و یه متلکم بهم انداخت که کسی تورو نمیگیره و بعدم زودی رفت
محبتم اصلا نمیکنه دریغ از یه کلمه ....
حتی امروز دقت میکردم با یه غرور و اعتناد به نفس خاصی کنارم راه میرفت
همیشه به من میگفت تو خیلی از من سرتری هرکی مارو ببینه منومسخره میکنه ....من الان چون استخدام دولتی هستیم مجبورم خیلی موجه تر بپوشم و خب قطعا کمتر از قبل به خودم میرسم
خواهرم میگه همین چندوقت کات میکنید رابطه ها سرد میشه و اینا
به نظرتون من حساسم یا قضیه جدیه....آخه یکم تنبلم هست