نمیدونم چم شده لطفا کمکم کنید.من یه دختر ۲۰ ساله و مجرد هستم.برای امتحان نهایی سال دوازدهم به علت پرخوابی و افسردگی و اینکه خودزنی میکردم پیش روانپزشک رفتم و برام فلوکستین ۲۰ و ریتالین ۱۰ نوشت.قرصامو منظم میخوردم و یه بار درمورد ریتالین سرچ کردم و دیدم استنشاق(از طریق بینی) هم میشه و امتحان کردم و خیلی خوشم اومد کم کم دوزشو زیاد کردم اشتهام خیلی کم شده بود ۱۵ کیلو کم کردم شب تا صبح،صبح تا شب بیدار بودم و همش تو اتاقم بودم و درس میخوندم روزا هم نشستنا چرت میزدم پدر و مادرم بهم شک کردن دوربین مخفی اتاقم گذاشتن با اینکه همه جارو گشتم ولی پیداش نکردم.مامانم دیگه نمیخواست قرص برام بگیره و دنبال بهونه بود شبا گریه میکرد با زجه منم از اتاق صداشو میشنیدم ولی وقتی میرفتم ببینمش میدیدم راحت خوابیده ولی میدونستم نقشه دارن.منکه میرفتم دستشویی اتاقمو میگشتن،.و خیلی از دستشون عصبانی بودم یبار داد و فریاد کردم و بهشون گقتم از اینکاراتون خوشم نمیاد ولی مامانم قسم میخورد که کاری به کارم نداشتن حتی دست رو قرآن هم گذاشت.من دیگه بهشون اعتماد ندارم حتی الان.قرص دیگه برام نگرفتن و منم با هزار تا عذاب ترک کردم ولی الان شبا صداهای عجیب میشنم صدای مشاجره صدای نا آشنا .وقتی هم تنهام گاهی اینجوری میشم که هوا باهام دعوا داره فریاد بیصدا میزنه و اون لحظه خیلی عصبی میشم تو اون لحظه میتونم به سه تا چیز مثلا مکان فکر کنم!
منم موندم کسی درکم نمیکنه نمیدونم باید چیکار کنم.یکبار به خالم گفتم اونم گفت توهم میزنی حتی گفت دیوونه شدی خیلی ناراحت شدم.ولی بهش گفتم شوخی کردم تا دیگه دست از سرم برداره
هیچ دوستی هم ندارم.خیلی تنهام.نمیتونم تنها بیرون برم.گوشی هم دوساله ندارم چون گوشیمو دادم مامانم چون گوشیش شکسته بود صبح تا شب تو اتاقم و به حرفاشون به اجبار گوش میدم
قراره چند روز دیگه برم دانشگاه،رشته مهندسی پزشکی دانشگاه آزاد.میترسم کسی حالمو بفهمه مسخرم کنه.آدم ضعیفی نیستم.ولی در این مورد دیگه توان ندارم.نمیشه یه راه حلی به غیر از دکتر بدین مثلا دعایی