من پدر مادرم رو دوس دارم اما حقیقت اینه که زیاد با پدرم نمیسازم از کاراش رفتاراش ... خوشم نمیاد
اصلا خیلی ناجوره
احترام هارو همیشه حفظ میکنم سعی میکنم خیلی نزدیک هم نشم ولی امروز بردمشون دکتر
شاید من حساسم نمیدونم
چیزی به پدرم نگفتم ولی کاراش اصلا حالم رو بد میکنه
سر و وضع و لباساش که نگم برات شاخ درآوردم
تا برسیم بالا توی مطب چند تاش رو درست کردم
دهنش انقد بوی سیر میداد که حالم داشت بهم میخورد
رفتیم بالا توی مطب گوشیش رو دستش گرفته کلیپ رقص زن ها رو نگاه میکنه
خب بارها بهش گفتم تنهایی نگاه کن بیرون دستت نگیر نیار این کلیپ ها رو مردم میبینن زشته
رفتیم داخل مطب همش میرفت جلوی میز دکتر وایمیستاد نزدیک دکتر میبرد صورتش رو حرف میزد با اون بوی گند سیر همش بهش گفتم دور بشین و صحبت کن
داروهاش رو برده روی میز دکتر چیده که من اینارو میخورم خب اسماشون رو بنویس بیار نمیخاد اون همه دارو رو برداری بیاری
نشستیم توی اتاق دکتر برامون دارو بنویسه یه دفعه رو به من کرده میگه پدرشوهرت حالش چطوره 😳
اصلا قاطی داره
واقعا خیلی خجالت کشیدم ولی هیچی هم نمیگم
چون اصلا حوصله بحث ندارم بگم هم سریع بدش میاد
سعی میکنم احترام حفظ کنم ولی خدایی خیلی رو مخه
حتی وقتی نیم ساعت باهاش باشم از کاراش کلی اعصابم بهم میریزه
کاش منم یه بابای ناز داشتم