سلام.خیلیا اینجا منو میشناسن و از زندگیم خبر دارن و میدونن چه روزای سختی رو گذروندم.البته که میدونم همش امتحان الهی بوده.من خدارو بابت زندگی الانم باهمین شرایطی که الان هست بی نهایت شکر میکنم انقدر که عاجزم از گفتنش.پس تاپیک الانم معنیش ناشکری نیست فقط کمی درد دل دارم.
از سرشب بغض دارم.پسرم که خیلیا هم از مشکلش خبر دارن از نوزادی آلرژی وحشتناک غذایی داشت.نه یه آلرژی معمولی،چندبار تا مرز کما رفت و خدا به من برش گردوند.از نوزادی زیاد درد کشید به اکثر مواد غذایی آلرژی داشت و اصلا نمیدونستم با چی سیرش کنم.وضعیتش کم و بیش ادامه داشت تا این اواخر که ۵ونیم سالشه و اوضاع تنفسش بهم ریخت و به زور نفس میکشید.طفل معصومم تقلا میکرد برا راحت خوابیدن،دلش بازی میخواست ولی با یکم تحرک تنگی نفس میگرفت،صبح زود از شدت حساسیت نمیتونست مثل بقیه تا دیروقت بخوابه و... دوتا از بهترین دکترای شهرمون بردمش و درنهایت تشخیص آسم کودکی،آلرژی ریه،آلرژی بینی و آلرژی چشم دادن و یک کیسه دارو و تشکیل پرونده برای شروع درمان.داروهاش کورتون داره.چاق شده و بعضیا بهش میخندن،میدونید که کورتون چقدر شدید تلخه.داروهای بدی داره ولی دم نمیزنه و اعتراض نمیکنه🥲.امشب قرصشو دادم.پرسید جویدنیه؟جوابشو دادم.آروم گفت خدایا کمکم کن اذیت نشم😔😔.انقدر بغض دارم که حد نداره.شکر که پسرم درحال درمانه شکر که داروش هست و امید دارم.ولی براش دعا کنید خواهشا🥲🥲🌷.اون هنوز خیلی کوچیکه که بدو بدو نکنه.خیلی کوچیکه که حواسش به ترکیبات خوراکی و مواد غذایی باشه که یوقت چیزی توش نباشه حالش بد بشه،اون دست خودش نبوده که چاق شده😢