مست بود اومد داشت ادا میداد دادو بیداد راه انداخته بود
با موتور هی گاز میداد
خیلی ترسیده بودیم
مامانمم خونخ نبود پسرم ۷ ساله حضانتش با منه
انقد ترسیده بود بچم
زنگ زدم ۱۱۰ اومد
یجوری تو چشام نگا میکرد😭
دلم ب حالش سوخت خیلی
ب مامانم میگفته ک موندم تو خیابونا
اسما منو بدبخت کرد فلان کرد
مامانمم میگه گناه داره بخاطر بچت برگردین دوبارع ازدواج کنین
۲ مهر طلاق گرفتیم
چیکار کنم حالم خیلی خرابع
شوهرم عرق خور بود خونه نمیومد فوش میداد کتک میزد پیش همه خارم میکرد
منم هیچی ازش نگرفتم ن مهریه ن نفقه ن جهیزیه فقط حضانت پسرمو گرفتم
حتی امشب پلیسا خاستن دستگیزش کنن التماس کردم ک توروخدا نه فقط دم در نیاد دستگیرش نکن..حالم واقعا خرابه