خانواده همسرم از اول بامن دشمنی داشتن و بد بودن بعد رفتن نشستن همه جا گفتن که زن عموی شوهرم نمیذاره من باهاشون خوب باشم آنقدر عقده ای هستن با اونم بدن حالا میخوابیم رودر رو کنیم به نظرتون چیکارشون کنم؟؟؟
رودررو نکن و دنبال حرفو نگیر تو دراز مدت آدما همو میشناسن
آخه دلم براش میسوزه اون زن بدبخت کجای کنه آخه من خودم یه زنم هیچوقت نمیروم به یه عروس بگم اینارو بخواه اونارو نخواه بعدم مگه من خودم عقل ندارم که ببینم دلم براش سوخت بخاطر من اون زن بیچاره ....خدا ازشون نگذره
اینقدر اولویت وهدف برا خودت بزار که اینا هیچ باشن برات بچسب به زندگی وهمسرت وخودت برای رشد مالی وفرهنگی خودت وقت بزار انرژی بزار هزینه کن بیشتر گوش بده وسکوت کن جوانانه مطالعه کن دنیا خیلی بزرگه اتفاقای مهم در حال رخ دادن بزار خاله زنکی برا اونا باشه تو رشد کن رهاشون کن به معنای واقعی تو اینقدر بزرگی وکار داری برای رشد که اصلا اینا هیچ جایی ندارن بعد هم رفت وآمد کمتر کن آسیب کمتر باشه
هیچ وقته هیچ وقت حرفاتو پیش اونا نگو، در مورد کاراشونم نظر اصلا نده. بگو نمیدونم خودتون هرکاری میکنید بکنید، از خودت، خانوادت، فک و فامیلت، دوستات ، هیچیییی بهشون نگو درد و دل نکن. انقدر نگو تا حسرت اینو بخورن که از زبونت بخوان چیزی بکشن بیرون.