2777
2789
عنوان

خاطره خاستگاری

343 بازدید | 30 پست


دو هفته پیش یکی اومد خاستگاریم یه پسر خوش هیکل و خوشگل تازه پولدارم بود انقد هیکلش بزرگ بود من میترسیدم با این ازدواج کنم خلاصه که

گفتن بریم تو اتاق حرف بزنیم؛اقا ما رفتیم که حرف بزنیم من الکی بهش گفتم من دوست پسر دارم نمیتونم بهش خیانت کنم فلان بعد اون گفت از همچیت خبر دارم لازم نکرده بهم دروغ بگی(نمیدونم چجوری ولی چیزایی که گفت دقیقا همونایی بود که تو زندگیم بود مثلا اسم دوستام و محل کارم) حالا بگو چرا بهونه میاری من که اخلاق بدی ندارم

من آب شده بودمممم گفتم خب من استرس ازدواج رو دارم و هنوز زوده برام تازه ۲۰ سالم شدم حده اقل ۲۳/۲۴ سالگی وقت ازدواجمه

بعد گفت ازدواج با من ترسی نداره قراره کلی خاطره بسازیم و بیشتر آشنا شیم الانم بله رو بگو که واسه من باشی بعدش هر وقت تو بگی ازدواج میکنیم (من از شدت مهربونیش زوق🤧 )دیگه دست پاچه شده بودم و نفهمیدم چی بگم گفتم باشه و رفتیم و من بله رو گفتم 


یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   asraam  |  6 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  23 ساعت پیش