پریودم اوضاع خراب
فردا با مادرشوهر و خواهر شوهرم اینا باید بریم شمال
قرار شد من آبگوشت بذارم یه سری پختم توش لیمو ریختم تلخ شد
شوهرم گفت اینو بذار یخچال خودمون بخوریم بعدا دوباره درست کن
اصلا هم دلم راضی به رفتن نیست اما چون قبلش شوهرم حرفشو زده بود نمیخواستم حرفشو زمین بذارم وگرنه از سر شب ۱۰ بار دعوامون شد باز کوتاه اومدیم
سفر نیست که زهر ماره