آقا من کمبود دارم .مامان مهربونم کم دارم
مامانی که یه بار حرفامو گوش کنه تا آخر کم دارم
مامانی که ازش نترسم
موقع زدن خواهر برادرم قایم نشم
حسرت رستوران رفتن به دلم موند اما خودش جلوی چشم ما میرفت میخورد نیومد
همیشه خیلی عادی بود برام و میگفتم دوستم نداری انگار لایق دوست داشتنش نمیدونستم خودمو
وقتی بچه بودیم داداشم روباز میخوابید روش مامانم پتو میانداخت .یه شب گفتم بدون پتو بخوابم اگه صبح پتو روم باشه یعنی دوستم داره.صبح بیدارشدی روم پتو نبود
یه دختر شاشو بودم که این لقبو مامانم برام گذاشته بود