2777
2789
عنوان

عذاب وجدان گرفتم

| مشاهده متن کامل بحث + 832 بازدید | 22 پست

من قبلا نماز نميخوندم.قرآن نميخوندم.بعضی موقع ها فقط.روزه هم نمیگرفتم.ولی یه چیزی شد چادری شدم نه به میل خودم.ولی بعدش که قرآن خوندم نماز خوندم دیدم چقد آدم آروم میشه.چقد حالش فرق میکنه.قرآن رو بامعنی خوندم.تو اون دنیا اولین چیزی که از ادم میپرسن راج به نمازش هست.من بااینکه نماز می خونم باز میترسم شاید خوب نخنودم اشکال داشتم.ینی اونقدر مهم هست نماز.درسته حق الناس مهمه.ولی حق الله هم باید رعایت کرد.الان اصلا خوشم نمیاد یه تازه موم معلوم.باشه بیرون.آرایش نميزنم برا بیرون.فقط تو خونه ومهمونياي زنونه.بنظره من خدا مهمتر از لاک و آرایش هست.خدا خدا خدا

مادر فقط آن زنی نیست که هر صبح با صدای دردانه اش بیدار میشود...من هم مادرم...منی که وقتی شب در خواب تو را میبینم دلم نمیخواهد هرگز صبح شود...وقتی در خواب تورا در آغوشم میبینم دلم میلرزد...حتی در خواب هم میدانم که ندارمت....ولی دلم برایت میلرزد...صبح که بیدار میشوم لبخند به لب دارم...چون روی ماه تو را دیده ام...چون تو  در اغوشم بودی...چون بوی تنت رابه ریه هایم کشیده ام...حتی در خواب و برای یک لحظه...آری من هم مادرم... مادر فرزند ندیده و نیامده ام... مادر تویی که برای داشتنت روزهای قشنگ جوانیم را در مطب دکتر ها و بیمارستانها گذرانده ام...مادرتویی که برای داشتنت مشت مشت قرص میخورم وصدها امپول میزنم...منی که تمام تنم ازمرحمت امپولهای گران قیمتم کبود است... من و امثال من مادر تر از هر مادری هستیم...مادرانی زجرکشیده...مادرانی که ثانیه به ثانیه روزهایمان را با حسرت داشتن دلبندمان میگذرانیم... که با دیدن یک کفش نوزادی پشت ویترین مغازه ها دلمان  میلرزد و پر میشود از غصه...پر میشود از حسرت دیدن تو با اینکفشها و تاتی کردنت... آری من هم مادرم...فقط تو را ندارم عزیزکم...فقط  در رویاهایم برایت مادرانگی میکنم.......

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من قبلا نماز نميخوندم.قرآن نميخوندم.بعضی موقع ها فقط.روزه هم نمیگرفتم.ولی یه چیزی شد چادری شدم نه به ...

آره باید رعایت کرد

من درمهربونی خدا هیچ شکی ندارم خودم دختری بودم ک حجابم بد بود نمازنمیخوندم گناه میکردم ولی خدا اینقدر زندگی خوبی نصیبم کرد ک ازش خجالت کشیدم مهربونی یک طرفه تا چ حد.... یک قدم هم ما برداریم ک خدا راضی بشه ازمون 

راستش من اصلا قبول ندارم کسایی ک میگن بعضیا خیلی خدا رو ترسناک جلوه دادن و همش میگن خدا میبره جهنم خدا فلان میکنه واینا.... 

در مهربونی و بخشندگی خدا هیچ شکی نیست ولی آخه همون قدر ک تو قرآن خدا از مهربونیش گفته همونقدرم اومده جهنمش رو توصیف کرده و ازش بنده هاش رو ترسونده بهشون تذکر داده ک بعدا بنده ها گلایه ای نکنن

حالا بی انصافیه ک بیایم همش بگیم خدا میبخشه خدا مهربونه خدا ارحم الراحمینه 

پس کی باید همون بنده ای باشیم ک خدا میخواد تا کی خدا منتظر بمونه ک ی روزی ما شاکرش باشیم و ی روزی بالاخره قدر محبتهاش رو بدونیم

🌟❤♥کاش میشد پشت دستهای خدا را بوسید🌟❤♥
آره باید رعایت کرد من درمهربونی خدا هیچ شکی ندارم خودم دختری بودم ک حجابم بد بود نمازنمیخوندم گناه ...

دقیقا 

مادر فقط آن زنی نیست که هر صبح با صدای دردانه اش بیدار میشود...من هم مادرم...منی که وقتی شب در خواب تو را میبینم دلم نمیخواهد هرگز صبح شود...وقتی در خواب تورا در آغوشم میبینم دلم میلرزد...حتی در خواب هم میدانم که ندارمت....ولی دلم برایت میلرزد...صبح که بیدار میشوم لبخند به لب دارم...چون روی ماه تو را دیده ام...چون تو  در اغوشم بودی...چون بوی تنت رابه ریه هایم کشیده ام...حتی در خواب و برای یک لحظه...آری من هم مادرم... مادر فرزند ندیده و نیامده ام... مادر تویی که برای داشتنت روزهای قشنگ جوانیم را در مطب دکتر ها و بیمارستانها گذرانده ام...مادرتویی که برای داشتنت مشت مشت قرص میخورم وصدها امپول میزنم...منی که تمام تنم ازمرحمت امپولهای گران قیمتم کبود است... من و امثال من مادر تر از هر مادری هستیم...مادرانی زجرکشیده...مادرانی که ثانیه به ثانیه روزهایمان را با حسرت داشتن دلبندمان میگذرانیم... که با دیدن یک کفش نوزادی پشت ویترین مغازه ها دلمان  میلرزد و پر میشود از غصه...پر میشود از حسرت دیدن تو با اینکفشها و تاتی کردنت... آری من هم مادرم...فقط تو را ندارم عزیزکم...فقط  در رویاهایم برایت مادرانگی میکنم.......
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز