تاپیک های فیلم برید می فهمید زن داداشم چجوری آدمی هست
با ما تو یه خونه زندگی می کنند به خواسته خودش ما از اون زودتر بیدار میشیم اون ساعت ۱۱ بیدار میشه
خلاصه که دست به سیاه سفید نمیزنه حتی صبحانه می خوره میز صبحانه همون جور ول می کنه میرع من باید جمع کنم حتی اگه من و مامانم ظرف بشوریم ظرف های که میبره تو اتاق خودش که دوشون خوراکی چیزی می خوره کثیف میشن میاره میزارع برا ما ک ما بشوریم یا میاره سر طرف شویی میندازه میرع با اشغال هاش مثلا پوست تخمه ها را نمیمدازع تو سطل اشغالی میندازه تو ظرف شویی یا پلاستیک کیک. یا هر چیزی و اینم بگم دروغ خیلییی میگه اصلا کار نمی کنه همش جلو داداشم یا پدرم کاریو که من کردم اسم خودش میزنه میگع من این کارو کردم .....
خلاصه من هر شب ظرف ها را می شورم خونه ها را جارو می کنم امشب حالم خوب نبود نمیتوانست م پدرم گفت که ظرف ها را میذارید رو ظرف شویی و میرید یکم نظافت رعایت کنید پاکیزگی نصف ایمان . فلان من خندیدم گفتم حالا یه امشب من نتونستم بشورم
زن داداشم از اون طرف با اعصبانیت میگه ک ما هر صبح ظرف ها را می شوریم من گفتم که هر شب من می شورم یا مامان یا منو مامان باهم می شوریم اعصبانی نگام کرد من شب های که خونه مامانم بودم نشستم من گفتم که حتی اگه تو اینجا بودی منو مامان شستیم رفت داداشم پر کرد داداشم اومده به پدرم میگه به زهرا چی گفتین مگه پدرم همون چیز های که گفته بود گفت اسم من گرفت گفت فلانی چی گفته منم گفتم اینا را گفتم میگه که اونم باهاشون همیشه کمک می کنه
بازم اگه نمی کنه چیزی نگوید خوبی می کنید به رخش نکشید فلان من گفتم من چیزی بدی بهش نگفتم پدرم گفت آره فلانی حق نداره یعنی من
اونم بدتر پرو شد......
اعصابم بهم ریخته از این همه بدبختی کاش که شوهرم زود پولی بیاد دستش برم از این خونه کم آوردم دیگه .....
امروز نشسته بودیم بابام همش می خواست بقیه صدا کنه اسم من می گرفت خواهرم گفت فلانی خیلییی دوست داری همش اسم اون صدا می کنی گفت نه بر عکس من اصلا اینو دوست ندارم من قلبمم 💔💔💔💔💔💔 اینجوری شکست