سرزنشم نکنید خودم عذاب وجدان دارم یه جورایی ضایعش کردم ولی حداقل حرف دلمو زدم راحت شدم
قضیه از این قراره که من تازه زایمان کردم مادرشوهرم توی بارداریم هروقت میدید شوهرم نازمو میکشه یا نمیذاره من کار کنم شروع میکرد میگفت پس من چی بگم که یازده سالگی بچه آوردم جای من بودی چیکار میکردی الآنم که بچه م دنیا اومده هرچی میشه سریع همینو میگه خلاصه دیشب تو مهمونی برگشت گفت عروسای الان اگه جای ما بودن چیکار میکردن یازده سالگی بچه آوردیم بزرگ کردیم زایمان طبیعی بدون امکانات کردیم اینا میرن بیمارستان خصوصی سزارین میکنن و هی داشت حرف میزد منم بهش گفتم راستی مامان جان شما متولد چندی گفت ۵۱ گفتم عه خب شوهرم متولد ۶۸ هست و شما ۱۷ سالگی بچه آوردی 🤔 یهو گفت نهههههه منظورم ازدواج بوده من ۱۱ سالگی ازدواج کردم یهو پدرشوهرم گفت نه بابا ما یک سال بعدش بچه دار شدیم تو ۱۶ سالت بوده ازدواج کردیم و اون زمان همه دخترای همسایه و فامیل اکثرا تو همین سن ازدواج میکردن
یهو مادرشوهرم چشم غره ای رفت که من جای پدرشوهرم ترسیدم 😂😂 عذاب وجدان دارم ضایعش کردما ولی خب از یه طرف حرف دلمو زدم