برج ۱۱ تصادف وحشتناک کرده و ماشینش تو پارکینگه خراب شده دیگه ما اونموقه عقد بودیم و برج ۴ اومدیم سر خونه زندگیمون و یه مدت شوهرم به فکر افتاد اون ماشینو بفروشه و قرار شد شوهر دوستم ورداره حتی رفت ماشینو دید باهم دشت هم دادن که بفروشه الان شوهرم میگه نه نمیفروشم طلاهاتو بده درستش کنم. طلاهارم بیشترشو خودم خریدم برا خودم قبلا سرکار میرفتم منم نمیدونم طلاهامو بدم یا نه شوهرمم گف بهت وکالت تام میدم ماشینو که درست کردم ببری به نام خودت بزنی
ماشین شوهرمم مادرش خریده چپو راست مادرش میگه ماشین واست خریدم اینقد پول دادم زدی خرابش کردیو اینحرفا
حالا نمیدونم طلاهامو بدم بفروشه درسته یا نه