سلام دوستان من هفته قبل رفتم خونه مادر بزرگم حیادتش خواهرم که متاهل هست با مادر بزرگم تو یه خونه زندگی می کنند خواهرم طبقه بالاست...
من و زن داداشم رفتیم بعدش به پسر عموم گفتیم ما را برسون خونه مون پیاده داشتیم می اومدیم خونه مون من و زن داداشم داشتیم باهم حرف میزدیم و لبخند میزدیم نه اینکه بلند بخندیم یهو یه ماشین اومده به یه معتاد گفت که حاج آقا .... .....، ما اونو نگاه کردیم و رفتیم و من به زن داداشم گفتم که نکنه از همون چالش گیرای اینستاگرام هست گفت نه نیست و اومدیم خونه مون تو خیابون هیچ کس نبود من نمیدونم چطور شوهر خواهرم ما رو دیده و رفته دنبال ماشینه و اینه ماشینش با ماشینش زده و اون ماشینی هیچی نگفته بهش اومده با خواهرم دعوا را انداخته که تو با این دوتا همدستی و شما این ماشینی رو می شناسین اون و خواهرم کلییی دعوا کردن و تا الان قهرن ...
آخه آدم اینقدرررر کثافتتت؟؟!!؟!؟
بخدا اگه ما منظوری داشتیم
الان خواهرم بهم گفتم روانمممم ریخت بهمممم