من با مادرم تنهایی زندگی میکنیم عصبی بودم امروز بخاطر مادرم رفتم مغازه همسایمون که روبه رو خونمونه زنه گفت با دوست پسرت دعوا کردی که عصبی هستی گفتم من دوست پسر ندارم گفت داشته باشی بهتره ادم باید یه همدم داشته باشه گفتم نه اهل رفیق بازی نیستم و دوست پسر اینام ندارم دوست دخترم ندارم کلن ادمه تنهاییم ۱۶ سالمه بنظرتون چرا این حرفو زد؟ نکنه میخواست بازجویی کنه به صاحب خونمون چیزی بگه یا آتو بگیره 😐
جواب اینجور ادما رو باید سر بالا داد وگرنه فردا خودش
یه صاحبخونه جدید واس خودش
فارابی می گوید من مدینه ای یافتم به نام فاسقه که مردم ان حق را می دانند از ان گریزانند اما من می گویم بین دانستن حق و عمل به ان یک شجاعت و فکر فاصله هست
آره ولی چه ربطی داره بعدشم گفت تازه از بیرون اومدی پیش دوست پسرت بودی؟ در صورتی که بامادرم بودم حس میکنم چون منو مادرم تنها زندگی میکنیم باهم فکر میکنن خرابیم💔