یادمه با دوستم رفته بودیم بازار بعد من بیرون مغازه ک یه باجه پول هم داشت یه چیزی دیدم قیمت گرفتم خیلی گرون بود مغآزه هم شلوغ بود فروشنده یه پسر جوون بود منم همین حین ک دوستم کارت میکشید ب فروشنده گفتم حالا ک اینقد گرونه برش دار کسی ندزدش همه مشتریا ختدیدن
برگشتم پیش دوستم دیدم هی میزنه رو دستگاه هی میگ کارتمو نمیده چ غلطی کنم 😑 حالا از شانس گند من باجه مال اون مردع بود خلاصه کلی ناله کرد بعد گف باید بریم از مغازه دار بگیرمش من روم نیس توروخدا تو برو 🤦♀️(چوب خدا اینه)خلاصه هرچی گفتم ن فایده نداشت رفتیم و من با سری افتاده ک دماغم تو یقه ام بود گردن درد گرفتم پشت دوستمم قایم شدم دوستم بهش گفت میشه کارتمو بدین اونم هی گف کدوم کارت و ب من مربوط نیس و خلاصه لج کرده بود من با یه صدایی ک بزور میومد سر پایین گفتم میشه کارتو بدین اون عوضی هم گف صدا چیه از پشتت برو کنار ببینم کیه (داشت مسخرم میکرد)دوستمم رفت کنار منو دید گفت به به خوش اومدی چیزی میخاستی گفتم کارتو میشه بدین اونم گفتش ن گفتم چرا بهم گف باید معذرت خواعی کنی دوستمم هی چشاشو اینجوری اونجوری میکرد با التماس منم اروم گفتم معذرت میخام پدر..سگ. گفت نشنیدم بلند بگو 😑گفتم معذرت میخام خلاصه رفت با یه لبخند نگاه کرد دید هیچ کارتی نیس گفت کارتی نیس تو دستگاه تویه کیفتونو بگردین دوست احمقمم نکاه میکنه میبینه کارت تو کیفشه 🥴😐😑ینی ...ری...دم تو شانسم
چوب خدا همون ساعت منو باید میزد ....ببخشید اگ طولانی شد