سلام مامانا بچم یه دونه دندون درآورده که سر اون تب کرد منم گفتم مال دندونه حتما بعد بردمش دکتر دکتر گفت دندون که تب نمیاره ویروس گرفته بود بدنش کهیر زد عفونت سینه هم داشت الان چند وقته دارو هاشو قطع کردم داروهای سینه اش سرفه نمیزد ویروسشم خوب شده بود اما امروز صبح بازم کمی تب داره
کف پاشو با اب نمک رقیق و دستمال پاشویه کن میاد پایین
زمان موسی خشکسالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف میشویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا اینکه یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل مینمایم؛ تا پایینرفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچوقت نا امید نشو،لحظهی آخر، شاید نتیجه عوض شود «توکلات به خدا»
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
کلا با اب ولرم پاشویه کن. بعدش شدیدا لرز میگیره باد نزنه روشو بپوشون. بعد کم کم باز کن لباس نخی خنک بپوشون روشم باز کن. استامینفونم بده
زمان موسی خشکسالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف میشویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا اینکه یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل مینمایم؛ تا پایینرفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچوقت نا امید نشو،لحظهی آخر، شاید نتیجه عوض شود «توکلات به خدا»