من فکری نمیکنم
ولی دوبار صدای صابخونه رو شنیدم، سنشون هم زیاده بچه جوون دارن
اقاهه خانومشو میزد صدای گریه خانومش میومد جیغ میزد منم این پایین با هر جیغش میلرزیدم و گریه میکردم
خیلی دلم میخاست برم خونشون یکی بزنم تو گوش مرتیکه دشت خانومو بگیرم بیارم خونمون ولی میترسیدم نمیشه دخالت کرد😔
بچه بودیم بابامم خیلی ماملنمو میزد مارو هم میزد
کلا صدای هر دعوایی بشنوم انگار پنیک میکنم فقط گریه میکنم هیچ حرکتی نمیتونم بکنم
یبارم کوچه پشتی دعوا شد دخترشون تو عقده پسره اومده بود لگد میزد ب در خونه اصلا نفهمیدم موضوع چیه ولی با صدای جیغاشون من اینور تن تن گریه میکردم صلوات میفرستادم