قربون دل مهربونتون اگ اومدین تاپیک👌🏻🩷
بچها میشه منو جا خواهرتون دخترتون دوستتون راهنمایی کنید خاهشا فقط بگید چیکار کنم 🙏🏻
من برای اینکه حوصله تون سر نره مجبورم همچی خلاصه وار بگم و مختصر داستان از اینجا شروع میشه که من با یه آقایی حدود پنج سال در ارتباطم و تو این پنج سال تو چند ماه اول آشنايي خیانت دیدم ازش بد اون دیگ ندیدم بد چنسال البته چون زیادی تو برنامه ها نیست و امتحان کردنشم سخته گزاشتم ب حساب اعتماد و ول کردم ..
بگذریم پسر خوبیه شغل خوبی داره اگ تلاش کنه احساساتیه به شدت و خسیس البت برا تولدم کادو میگیره اما فقط تولد هیچ مناسبت دیگ یا ی شاخه گلم بد چن ماه دیدن نمیگیره اسن یا خوراکی البت من تا حالا بهش نگفتم بگیر و ترجیح دادم خودش با رفتارای غیر مستقیم متوجه بشه!
من خیلی دوسش دارم ب شکل مادرانه هواش دارم سر دلسوزی و معذب بودن نمیتونم بگم خرج کن
قصدش جدیه و قرار بود پارسال بیاد خاستگاری اما برای ی قضیه انداخت عقب دیگه منم از حرص همین گفتم تابستون بد بهتره
ولی الان همه میگن چقد دیر و فلان اینم بگم خودشم با تصمیم من موافقه گفت باشه ولی هرکی میپرسه ازش میگه تقصیر منه ک نمیزارم بیاد خاس تگاری منم بهم خیلی بر میخوره چون خودش هیچ وقت اجبار نکرده اصرار نکرده ک بیاد من قبول کنم اینم بگم خانوادم فوقالعاده سختگیرن اسن نمیشه اسم ازدواج پیششون آورد برا همینم من زیاد موافق نبود زودتر بیاد ولی انقد دور اطراف تیکه میندازن اصرار میکنن دلم میخاد بندازم پاییز امسال ولی نمیدونم قانع کردن پدر مادرم چی میشه کی اونارو راضی کنه