یه شبی همسرم که اونموقع دوست بودیم و به بابام معرفیش کرده بودم،همسرم اومد دم در گفت اگه بشه میخواستم با دخترتون یکم حرف بزنم،بابامم نمیدونم چش بود اون شب زد زیر گوشش و گفت من به آدم بی کس و کار دختر تمیدم🥲😔
هیچوقت اشکشو ندیدم جز اون شب که دیدم اشک تو چشماش جمع شد...بمیرم❤😔
هنوز از بابام دلگیرم بابت حرفش