بیا به سوی دل تنگ و عاشقانه من
که بی حضور تو ...غمخانه گشته خانه ی من
نماز صبح و شب من به شوق مهر تو بود
و این تویی که نشستی به هر ترانه ی من
به شعرهای سراسر غم دلم بنگر
که در تمام غزل ها تویی نشانه ی من
دلیل زندگی ام را اگر کسی پرسد
همین بس است که بگویم تویی بهانه ی من
که سرنوشت من این است عاشقت باشم
اگر که آتش عشقم، تویی زبانه ی من
هنوز کودکم آری میان مکتب عشق
تو بذر رشد فشاندی به کودکانه ی من
بدان که مرگ وجود مرا فرا گیرد
اگر که سر نگذاری شبی به شانه ی من