2777
2789

به کراشش رسیده باشه؟

ولی اونطوری که فکرشو میکرده نباشه و پشیمون شده باشه

نزار تقویم واست تصمیم بگیره😐تولدت مبارک😂

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من قبل ازدواج عاشق شوهرم بودم البته دو طرفه با سن کم ازدواج کردیم الان پشیمونم از انتخابم

منم از یکی خوشم اومده ولی کامل نمیشناسمش

میترسم زیاد فکر کنم و وابستش شم اونوقت وقتی بشناسمش خدایی نکرده ویژگی بد داشته باشه وابستگیم نزاره درست تصمیم بگیرم

نزار تقویم واست تصمیم بگیره😐تولدت مبارک😂
منم از یکی خوشم اومده ولی کامل نمیشناسمشمیترسم زیاد فکر کنم و وابستش شم اونوقت وقتی بشناسمش خدایی نک ...

اره قبل ازدواج بزار خب بشناسیش ببین از همسر اینده ات چه انتظاراتی داری اون میتونه انتظاراتت براورده کنه یا نه با عقلت تصمیم بگیر نه با دلت 

من سه سال پیش روی یه اقایی کراش زدم و وارد رابطه شدیم 

وضعیت مالی و شغلی خوبی داشت از لحاظ قیافه و تیپ هم خوب بود و همینش چشممو گرفته بود 

من خیلییییی بی تجربه بودم و خیلییی چیزا یاد گرفتم طی اون رابطه ، در حدی سواد عاطفی و سیاست های زنانگی رو یاد گرفته بودم که به دوستای متاهلم مشاوره میدادم 

رابطمم خوب پیش میرفت فقط بدیش این بود که لانگ دیستنس بود و حضور فیزیکی همو حس نمی‌کردیم

من خیلیییییییی صبوری کردم به خودشم گفته بودم که واقعا نمیدونستم میتونم انقدر صبور باشم 

دوسال و خورده ای در ارتباط بودیم و خانواده هاهم در اطلاع بودن اما قسمت هم نبودیم دیگه 

زمستون بود و قلب جفتمونو سردی گرفت و در نهایت در اوج خواستن رها کردن رو یاد گرفتم 

طولانی نشه فقط میخوام بهت بگم هیچوقت روی قیافه و پول و اعتبار کراش نزن و چشمتو نگیره من وقتی تو رابطه بودم پشیمونی رو حس کردم و دیگه خیلی دیر بود برای قانع کردن دلم

منم از یکی خوشم اومده ولی کامل نمیشناسمشمیترسم زیاد فکر کنم و وابستش شم اونوقت وقتی بشناسمش خدایی نک ...

دقیقااااااااااا اصلاااا وابسته نشو توی دوره آشنایی دهن قلبتو با احترام ببند و عاقلانه تصمیم بگیر

دل لامصب که میاد وسط گند میزنه تو همه انتخابات و معیارات

کلی هم سعی کرده باشهدعا و نیایش و ایندر اون در زدن

وای من اون موقع دبیرستانی بودم مدرسم رو به روی حرم بابا رضا بود هررررر روز که چشمم به گنبد طلاش میخورد التماس میکردم که توروخداااا بابا رضا تو مولای نشدن هایی تو واسطه شو تو سجاده هامون رو کنار هم پهن کن 

یجوری درباره انتقالیش به شهر خودم تحقیقات کرده بودم که خودشم خبر نداشت از جزئیات 

تو چشم همه عاشق و معشوق بودیم نمی‌دونم چشم زخم بود حکمت بود قسمت بود یا چی 

ولی در کمال ناباوری تموم شد

ما ایرانیا خیلی احساسیمزیاد از عقلمون استفاده نمیکنیمپس سریع عاشق میشیم بعد عشق و عاشقی یادمون میف ...

پس اینا که عاشق میشن و می رسن و زندگیشون خوبه

از چه راهی میرن

من از زندگی مجردیم راضی نیستم زیاد

میگم نکنه متاهل بشم و اونقدر اوضاعم بد بشه که بگم کاش مجرد میموندم...

نزار تقویم واست تصمیم بگیره😐تولدت مبارک😂
وای من اون موقع دبیرستانی بودم مدرسم رو به روی حرم بابا رضا بود هررررر روز که چشمم به گنبد طلاش میخو ...

من  از دعا کردنم میترسم دیگه

میگم نکنه بگیره و از دعا کردن پشیمون بشم

نزار تقویم واست تصمیم بگیره😐تولدت مبارک😂
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز