سلام عزیزم
بعد ماه ها میام توی نینی سایت🥲
قضیه استادم…
من زیاد عاشقش موندم… زیاد زیاد…. و برام حالت معشوق آسمانی پیدا کرد… و خیلی وابستش شدم… و اون هم همچنان شریف و بزرگوار بود، تا اینکه حراست دانشگاه بهش گیر داد و گفت که نباید دانشجوها بیان اتاقش و خب استادم برای محافظت از من، تمام تقصیرات رو انداخت گردن خودش و از من فاصله گرفت و کلا تغییر کرد و یه آدم دیگه شد!!!
یه آدم جدی و سرد که دیگه به خودش و ظاهرش نمیرسه و از بس که تنها و پر درده، افسرده و داغون شده….!!!!
خلاصه، اما همچنان زیاد دوسش دارم و هر دو سه هفته یه بار سی ثانیه میرم پیشش و فقط نگاهش میکنم و اشک میریزم(اگر زیاد بمونم و یا حرفی بزنم، استاد عزیزم اخراج میشه! بنابراین نمیخوام بیشتر از این اذیتش کنم) و همین زندگی برام زیبا است! همینکه چند وقت یک بار ببینمش، برام کافیه؛ ولیکن دلتنگیش، گاهی تا حد مرگ بهم فشار میاره!!!
و اما در مورد شما…. من اگه برگردم عقب، باز هم همین مسیر رو میرم… چرا که برام میارزه! شیرینی باهاش بودن، حتی اگه سی ثانیه باشه، میارزه برام به اون همه سختی و مصیبت و دردی که کشیدم و میکشم! چیزهایی که از استادم و این ارتباط آموختم، توی هیچ جای دنیا پیدا نمیشه!!!
اما…
در وهله اول ببین استادت، اونقددددر آدم حسابی هست که اولا امین احساست بشه و ثانیاً توان پذیرش احساس تو رو داره یانه؟!
بعدش با خودت دو دوتا چار تا کن و ببین در مجموع، اونقدر ارزشش رو داره یانه؟!
و اما میتونم بگم استاد من مثل یک فرشته بود… پاک و معصوم… کوچک ترین لغزشی ازش ندیدم… به پدرانه ترین نحو ممکن از من و احساسم مراقبت کرد… و در این راه، خودش شدیداً آسیب دید و جداً تغییر کرد و دیگه اون آدم سابق نشد!!!
ولی همه آدما اینطوری نیستن🙂🩶❤️🩹
انشاءالله که بهترین ها برای شما رقم بخوره و در مسیر رشد و کمالت، با بهترینها آشنا بشی🩵