من دوست داشتم به بهمن ماه سال ۱۳۹۹ برم
با مامانم و خواهرام زنونه رفته بودیم کیش
خیلی خوب بود.خیلی
از صبح تا عصر میرفتیم تفریح.شب هم مامانم بچه هامونو نگه میداشت و ما خواهرها تو بازار میچرخیدیم.
وقتی میرفتیم تو هتل همینکه میرسیدیم دم در اتاق، بوی برنج ایرانی مامانم که تو پلوپز درست کرده بود مستمون میکرد.
انقد بهمون خوش گذشت که مامانم گفت هرسال میایم .
سال بعدش داشتیم برنامه میریختیم چه ماهی بریم که فهمیدیم مامانم مریضه. الان یساله که ندارمش...
مدام خاطراتشو برای خودم یادآوری میکنم بلکه آروم شم که نمیشم