2777
2789

از وقتی یادم میاد بابام معتاد بود 

همیشه مواد کشیدنشو میدیدم ، سیگار کشیدنش 

و همیشه خونمون بجای اینکه خونمون بوی غذا یا زندگی بده بوی مواد میداد 

فرشامون همه سوخته و هیچ چیزی توی اون خونه رنگ خونه نداشت 

اما هیچ کس به روی خودس نمیاورد هممون جوری زندگی میکردیم که انگار اصلا زندگیمون با اعتیاد اون نابود نشده 

انگار ماهم عادی ایم

همیشه وقتی بچه بودم فقط آرزو میکردم بابام یه لحظه به من توجه کنه 

حتی حداقل عصبانی بشه و منو بزنه 

اما اون حتی بهت نگاه هم نمیکرد 

بهرحال اون خیلی وقته مرده 

و زندگیمون خیلی بهتر شده 

اما چرا باید سایه اون عذاب اون حسی که بهت میگه پدر خودتم دوستت نداشت پس چجوری ممکنه یه ادم غریبه ازت خوشش بیاد، باهام باشه

حالا من میدونم شاید ضعیفم 

اما هر چی بزرگتر میشم این خاطرات بیشتر عذابم میده 

خاطره هایی که هر دفعه ثابت میکنه من حتی از مواد هم مهم تر نیستم 

حتی به مواد هم بیشتر از من توجه نمیشد 

حالا بقیه خانوادم واقعا دارن خوب زندگی میکنن 

اما من هر روز در عذابم 

هر روز هر شب انگار هنوز دارم با اون پدر و توی اون خونه 

با اون فرشای سوخته زندگی میکنم 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اره واقعا نمیدونم چرا هنوز نمیتونم این موضوع رو تموم کنم

منم همینم گلم با اینکه بابام ترک کرده بازم ترسش باهام هست و یا کسی الکل میخوره ازش میترسم و تنفر دارم 

(: درکت میکنم قشنگم 

ی چن جلسه مشاوره برو اگه شرایطشو داری

.‌‌

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز