2777
2789
عنوان

کمکم کنید

96 بازدید | 17 پست

من 15 سالمه

خب طبیعیه که هم سن و سالای من توجمع بزرگا و خانوما میشینن

حالا من دختر خاله مو میبینم که کلاس سومه و چقدر ادا و اسول میاد دلم میخواد سرمو بکوبم دیوار

چرا من نمیتونم یه کم با اعتماد به نفس باشم؟ 

یکم باکلاس بشم؟ 

مهم تر از همه

عزت نفس داشته باشم؟ 

به خودم برسم.. 

الان هی میاد مثل خانوما راه میره قشنگو باکلاس

عوضش من): 💔

کمکم کنین.. 

چیکارکنم؟چجوری عین بزرگا باشم؟ 

یاحتی پسرخالمم رو اعصابمه(داداشِ همین دخترخالم) 

من یه خواستگار داشتم نظامی بود

پسرخالم که هم سنمه همش برمیگرده میگه 

اره،خاستگاره اشغالچی داریو فلانو بسار

بعد جالب اینجاست خالم بهشون هیچی نمیگه

مخصوصا به دخترش،عوضش من یکم به خودم برسم مامانم بهم میگع

نکن،باباش مذهبیه نارحت میشه و فلان

اخه شوهرخاله ی من چیکاره ی منه که بخوام به نارحت شدن یا نشدنش فکر کنم؟؟؟ 😐


بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

شوهر خالتو كه به هيچ جات نگير اون هيچي

درمورد رفتارت هم به رفتار دختراي نوجوون دقت كن از نت تحقيق كن تمرين كن 

بعدم فك كن پرنسسي مث يه پرنسس رفتار كن👍🏼😊

بقول شهرزاد اتاق تاريك ذهن آزاد ترين جاي جهانه

بعد هر وقت هرکاری میکنم پسرخالم برمیکرده به مامانم میگه

خاله از خیلی وقته باباش (اسمم) رو کتک نزده ها بگو یکم تربیتش کنه

مامانمم جلو جمع همش بهم فوش میده

یا اصلا منو آدم حساب نمیکنه فقط به خواهرزاده هاش اهمیت میده 

چرا باید تو این سن خواستگار داشته باشی:)؟

تقریبا ماه محرم بود چادر پوشیده بودم

یه زنه واسه پسر نظامیش از خاله م درموردم سوال پرسیده بودو اینا

خالمم گفته بود نه خیلیی زوده واسش

بعد هر وقت هرکاری میکنم پسرخالم برمیکرده به مامانم میگهخاله از خیلی وقته باباش (اسمم) رو کتک نزده ها ...

پسر خالتو قشنگ دارم تصور ميكنم موجود چندشيه با اين ادا اطواراش ميخواد خودي نشون بده كه ايشونم مث باباش نديد بگير 

مامانتم قبلا بهش تنها بودني بگو كه رفتارش زشته

اگ ديدي تكرار كرد اين دفعه تو جمع خرابش كن ياد بگيره(البته بي ادبي و بي حرمتي نباشه فقط يه تلنگر باشه بالاخره مادرته)

تقریبا ماه محرم بود چادر پوشیده بودمیه زنه واسه پسر نظامیش از خاله م درموردم سوال پرسیده بودو ایناخا ...

درگیر همچین چیزایی نشو.. تو الان باید به فکر آینده ات باشی

مبحوس شده در نهان.
پسر خالتو قشنگ دارم تصور ميكنم موجود چندشيه با اين ادا اطواراش ميخواد خودي نشون بده كه ايشونم مث باب ...

مامانم واقعا دلمو میشکونه 

حتی تو جمع یه بار گریه کردم

اما دیگه دلم نمیخواد باهاش بحث کردن رو ادامه بدم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792