داشتم گوشی یه نفر رو چک میکردم دیدم در مورد داداشم گفته که بیست و خورده ایشه سرطان ریه گرفته به هیچ کس هم نگفته
از وقتی فهمیده دکتر دیگه نمیره چون مامانمون سرطان سینه داشت خیلی زجر کشید از وقتی فهمید تا تموم کرد همش شیمی درمانی همش جراحی پرتو درمانی دارو های تموم نشدنی
میدونستم مشکل ریه داره قبلا سیگار میکشید پانیک هم داره
زندگی برام تاریک تاریک شده خیلی دوستش دارم خیلی مهربونه جز آدم هایی هست که بودنش رو همه دوست دارن کلا یه سر و گردن از همه مون بالا تره چند روز خیلی ناراحتم و نمیدونم ب کی بگم چیکار کنم چیکار نکنم