میخوان بگم دلیل رفتار آدمها ما نیستین لزوما عقده های خودشونه یا شرایط ذهنی اون زمان خودش
مادرشوهر من باید عروسی پایبن تر عروسی دخترش برام میگرفت مثلا
یا کل جهیزیه من کم نداشت و واقعیت بالاتر خواهرشوهرم بود این رو بعدش فهمیدم که رفتم خونه خواهرشوهرم جز یه مورد همون مورد رو میکوبید تو سر من !!!
حالا من اصلا به عمرم در مورد جهیزیه خودم یا کسی حرف نزدم