رفتم جایی کار داشتم خانمه رب انار خونگی و اینجور چیزا میفروخت.بچه یکی هم خونه ش بود پرستاری میکرد.مامانه شاغل دیدم بچه رو میزنم.بچه چند ماهه.و با خنده گفت یه روز سر بچه داد زدم،مامانش بعد گفت این رفتارش تغییر کرده ترسیده شما کاریش کردید دکترا نیمفهمن؟اونم حاشا کرده بود.خلاصه واقعا بچه مردم عیب برداشته بود ! تیک عصبی بود نمیدونم چی.تو دلم گفتم این مادر به چه قیمتی میره سر کار کجای دنیا رو میگیره(خودمم شاغلم فمینیستهای عزیز نریزید سرم.منتها شغلم فریلنس هست دورکاری میکنم صرفا به خاطر بچه م.)
یکبار دیگه پسرم رو میزاشتم پیش ۱.یه بچه اونجا بود شیرخوار.این بچه به قصد مرگ گریه میکرد.من مادرم قشنگ میفهمیدم گرسنه س.هرچی گفتم شیر بدید گفتن امروز مادرش شیر نداده کا هم شیرخشک متفرقه نمیدم شاکی میشه.این بچه ضجع میزد از گشنگی.دیوانه شدم.تا خود ظهر.باز تو دلم مادر رو میخواستم خفه کنم میخواستم بگم کجای دنیا رو میگیری به کجا میرسی اینجور بی مسئولیتی؟
دور از جون استارتر.
تازه اینا متفرقه بود.
یه مهد هست سمت ما،ماهی پنج میلیون شهریه شه و مثلا خیلی خوبه و ...خانمه میگفت رفتن واسه بچه خودشون که دیدن یه بچه رو انداختن تو یه اتاق خالی در هم روش قفل! اونم ضجه میزده.یعنیشما ماهی پنج میلیون بدی واسه بچه سه ساله بعد بندازنش تو اتاق.
این مهد که میگم دیگه شیکی و ادعای رفتارها و آموزشهای آنچنانی و ...ش گوش فلک رو کر کرده ...
به چه قیمتی؟و به چه طریقی؟
نمیگم نرید.فقط بپرسید به چه قیمتی ؟شاید شغلی دارید که حقیقتا می ارزه.تیکه نمیندازم.جدی میگم.ولی بپرسید.بگید به چه قیمتی.