بعد چند سال رفتم خونه دوست خواهرم دورهم بودیم
مادرشو دیدم پرسید چخبر از تو مجرد یا متاهل ؟
(چون یه عده از بچه ها میدونستن گفتم:جدا شدم)
برگشت گفت هییییییین خاک تو سرت 😐😦گفتم چرا خاک تو سره من خاک تو سره قوم و خویشای شما (از طایفه اونا بود)برگشت گفت برو واسه خودت
گفتم من جایی نمیارم
بعد چند دقیقه لحنشو اروم کرد گفت خوب تعریف کن
گفتم تمایلی ندارم .