2777
2789

من خیلی بچه بودم رفتم تو اتاق پدرم گفت داشتم بازی میکردم و سر و صدا مدرم بهم گفت کاش میمیردی و ی نگاه بد من هنوز زنگ تیشرت و شلوار و حالت نشستنش یادمه


یه بار خونه مادربزرگم خالم عصبی بود ی حرف خیلی بد بهم زد من یادم دامن مشکی پیرهن سرخابی ج حالتی کجا وایساده بود


ی باردیگه بابام رو مبل نشسته بود به مادرت گفت من از دخترت بدم میاد این تو اینم دخترت هرجا میخواین برین


ی بار میخواست مادرمو بزنه همه چیشو یادمه


ی بارگفت همون اول به دنیا نیومدی کاش کشته بودمت کسی نمیفهمید


ی بار گفت من همش به مادرت گفتم دختر بدرد نمیخوره بیا بندازش


ی بار گفت ی مرده میگفته مریما بد ذاتن توی تو واقعا دیرم البته من بد هستم


نمیدونم چرا اینا رو نمیتونم فراموش کنم

همشو تاریخ ردز حالت همه چیش جلو چشامه

همش ی گوشه ذهنمه تا طرفو میبینم اینا اول میاد جلو چشمم


نا گفته نمونه پدرم س شیفت کار کرد برای من دستفروشی تاکسی کشاورزی و... تا هیچی کم نداشته باشم خیلی بیشتر از یکی با وضع مالی خودم ولی اینارو یادم نمیره

مادرمم زبونش تلخه ها

ولی تنها کسی هرچی فکر میکنم حرفای تلخش واقعا یادم نمیاد اونه هرچی فکر کنم یادم نمیاد با اینکه بارها اشکمو در اورده

بچه ها برام دعا کنین من جز خدا هیچکسو ندارم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مادرمم زبونش تلخه هاولی تنها کسی هرچی فکر میکنم حرفای تلخش واقعا یادم نمیاد اونه هرچی فکر کنم یادم ن ...

عزیزم منم مثل شمام خیلی تنهام خیلی مادرم که زود فوت کرد پدرمم اصلا انگار نه انگار دختر داره 

خاطراتت هستن دیگه ذخیره شون کردی

هرکار میکنم نمیرن

هر حرف تلخی نه ها مثلا داییم خیلی تاحالا بهم چیز گفته ولی یادم نمیاد ولی اون حرف خالم رو تا قیامت فراموش نمیکنم

دست خودم نیست دلم میخواد همش یادم بره

یا چند تا حرف از برادرم که اگه ببینمش کلمه کلمه خرفا جلو چشامه اول لحنش لباساش پوزخندش


شما تو گذشته موندی و نتونستی رها کنی .یکی از کارهایی که باید برای داشتن آرامش در زندگی انجام دهیم رها کردن گذشته و زندگی در زمان حاله. ما اغلب گذشته را با خودمان حمل می کنیم و بدون این که متوجه باشیم ما را زمین میزنه و اسیر خودش میکنه  این افکار و احساسات منفی انبار می شن و مانع از داشتن یک زندگی شاد می شن.

ادما به میزان حقارتشان توهین میکنند به میزان فرهنگشان عشق میورزند و به میزان کمبودهایشان آزارت میدهند . 
شما تو گذشته موندی و نتونستی رها کنی .یکی از کارهایی که باید برای داشتن آرامش در زندگی انجام دهیم ره ...

بخدا که دارم حرفاتو میخونم گریم گرفته

تک تک حرفا پدرم حالت گفتتش لحنش از جلو چسام نمیره دست خودم نیست

رفتارای برادرم 

من ابدا عاشق جونم نیستم بگم وای من نمیرم من مریض نشم ولی پدرم امروز بهم گفت کاش طرطان داشتی اینم ب حرفاش اضافه شد دست خودم نیست من میبینم ساعتها نشستم ی گوشه دارم همین حرفارو یاد اوری میکنم

شاید بخندی من تا الان بیشتر از صد بار نشستم ی گوشه چشامو بستم تشور کردم روز تشیع جنازمو روزی میمیرم رو

پدرم بنده خدا خیلی بیشتر از اونی تصور کنی برای من زحمت کشید فقط کار کار که فلان زمینو به نام من کنه فلان کنه ولی این حرفا یادم نمیرم شاید دلیلش اینه وقتی سرشم درد نیگیره من ارزوی مرگ خودم رو نیکنم من پدرم رو خیلی دوست دارم ولی اون نه

شما تو گذشته موندی و نتونستی رها کنی .یکی از کارهایی که باید برای داشتن آرامش در زندگی انجام دهیم ره ...

رها کردن گذشته عالیه/////////////ولی نمیشه///////// حرفهاشون و آزارها از ذهن آدم پاک نمیشه 

بخدا که دارم حرفاتو میخونم گریم گرفتهتک تک حرفا پدرم حالت گفتتش لحنش از جلو چسام نمیره دست خودم نیست ...

من مامانم که فوت شد تنها تکیه گاهم پدرم و برادرم بود ولی روزگار به من نشون داد که جز خودت به هیچکس تکیه نکن............برادرم من براش مادری کردم ولی بعد ازدواج سال تا سال زنگ نمیزنه بهم و پدرم که فقط پسرشو می بینه و همه اموالشو زد به نامش /////////تا دو سال افسردگی گرفتم

عزیز دلم قوربون اون قلب مهربونت بشم چرا زندگی رو اینقد سخت گرفتی اخه چقد حرف باباتو جدی گرفتی مطمئن باش که پدرتون این حرف رو یا از رو عصبانیت زده یا ناراحتی و پیزی توی دلش نیست بعضی از ادما فقط زبونشون تند و گزنده س و دست خودشون نیست سعی کن پدرتو همونطور که هست قبول کنی 

ادما به میزان حقارتشان توهین میکنند به میزان فرهنگشان عشق میورزند و به میزان کمبودهایشان آزارت میدهند . 
من مامانم که فوت شد تنها تکیه گاهم پدرم و برادرم بود ولی روزگار به من نشون داد که جز خودت به هیچکس ت ...

من همه فامیل میگن همه میدونن من برای برادرم خووهر نبودم مثل مادر رفتار کردم همیشه هرچی برای من میخواستن گفتم نه بدین فلانی

ولی اون بارها میخواست بهم تجاوز کنه

به پدرم بارها محبت کردم ولی چون برادرم جزو نخبگان کشوری بود و باهوش بود میگفت کاش تو میمیردی

همین برادر تو بیمارستانی پزشک بود که پدرم عمل داشت و گفت بمن چه کار دارم و ترفت ی سر بالا سر پدرم 

ی بارم پدرمو کتک زد پدرم بازم میگه اون ارزش داره جون افتخار داره اسم ادمو نگه نیداره دختر بدرد چی میخوره

میدونی دلم خیلی میگیره 

وقتی میبینم ی مدر یا برادر به دخترشون یا خواهرشون میگن جان انگار یکی دست انداخته دور گلوم داره خفم میکنه

من همیشه غصم این بود اگر بمیرم پدر مادرم افتاده بشن برادرم که محلشون نمیده چیکار کنن ولی کاهی میگم خدا کنه من بمیرم پدرم محتاج برادرم بشه بفهمه همه چی پسر نیست

من نمیگم ادم خوبیم خیلی بدم ولی دلم میخواست پدرم یه بار تا الان زندگیم بهم میگفت دخترم یا میگفت بابا پیگفت جان

نمیدونم شایدم من تو بچگی موندم مادرم میگه با این سنت همسنات بچه دارن تو دغدغت اینه چرا پدر من منو هیچوقت بغل نکرده

پدرتون یک بار اون حرف رو زد و تمام شد ولی شما بیش از صد بار برای خودت تکرار کردی و به خودت نسبت دادی و این تاثیرش از حرف بقیه خیلی بیشتره 

ادما به میزان حقارتشان توهین میکنند به میزان فرهنگشان عشق میورزند و به میزان کمبودهایشان آزارت میدهند . 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 16 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز