اینو زدم بالای سینم خیلی تو چشمه بذور مامان و بابامو راضی کردم یه تتوی قلب خیلی ریز و ساده رو بازوم بزنم میپریدم هوا تا راضی شن بالاخره راضی شدن مامان بزرگم تازه عمل کرده مامانم رفت شهرستان ۳ یا ۴ روز پیشش باشه بابام منو رسوند اما رفتم اینو زدم اومدم خونه با خودکار مشکی رو دستم قلب کشیدم از دور به بابام نشون دادم حالا مامانم اومده همش میگه ببینم گفتم دورش جوهریه باید برم حموم بعد ببینی ۵ روز دیگه هم یه عروسیه مهم داریم ک اگه اینو بفهمن حتما نمیریم چطور بهشدن بگم خیلی میترسم دوتا حموم داریم یکیشو تمیز شستم فرش انداختم اگه خواستن دعوا کنن بدم اونجا درهم قفل کنم چون با این راه به خواسته هام میرسیدم
اون قصه رو شنیدی یکی یه خطایی میکنه ب مامانش میگه مامانمن سرطان دارم قراره یه ماه دیگ بمیرم مامانش گریه زاری خودزنی بعدش میگ مامان دروغ گفتم من زنده میمونم عقط یه تتو زدم رو سینم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اسم کاربریم! من نمیدونستم نمیشه عوض کرد وختی نوشتم حالم اصلا خوب نبود . خلاصه شد دیگه .حالا ک شده و نمیشه تغیرش داد برای پدرمادرم فاتحه بخون خداخیرت بده💚