حس خوبی بهم داد فقط نیم ثانیه تونستم نگاش کنم ولی تون نیم نگاه خیلی برام ارزشمنده...اون بیشتر نگام کرد..کاش خدا دلشو باهام همراه کنه..کاش اون از دل من خبر داشت...چیه این عشق...یک عمر فقط برام عذاب اور بود...خدایا برام معجزه کن دلشو به دلم گره بزن همین امشب...برام دعا کنید...
خیلی حس خوبیه
خب یه کاری بکن که بیاد سمتت
راشو بهت یاد میدم همین الان ۱۰۰۱ yavadudo بخون قبلش بگو به نیت مهرو محبت خیلی تاثیر داره
اره اصلا نباید داییت بگه
اگه رفت و آمد دارین یجور سر حرفو باهاش باز کن
مثلا ببین تو چه حرفه ای کار میکنه یا چیا بلده از اون طریق ازش کمک بخواه بگو چون شما تو این کار واردین میشه این مشکل منو حل کنید بعد کم کم صمیمیت ایجاد کن زیادم جلوش وا نده اوایل
خواهش میکنم
یه بار برا پایان نامه ازش کمک خواستم دو سال پیش..عادی صحبت کرد باهام..ینی حس نکردم که بهم حسی داره با اینکه کارمو خیلی خوب راه انداخت ولی خب واقعا شرایط ازدواج نداشت اون موقع..دیگه خودش حرکتی نزد...میدونم الان تو هم ناامید شدی...ولی من نمیخوام ناامید بشم...
نه نا امید چرا
به یه بهونه ای برو جلو نهایت مثلا با چیزای ساده شروع کن هربار که دیدیش مثلا بپرس من کار دارم تو بانک فلان شما اونجا آشنا نداری؟ یا هر جایی که به ذهنت رسید
مثلا گوشیم اینجوری شد شما سر رشته ندارین؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
