2777
2789
عنوان

بیاین از پذیرایی امشب جاریم بهتون بگم (غیبت کنیم)

| مشاهده متن کامل بحث + 1103 بازدید | 52 پست
گفت دیگه نخواستم تو آشپزخونه باشیم همش

بازم اجازه بدید باور نکنم 

چون همین جریان رو چند ماه قبل هم تعریف کردید و الان یهو دوباره تکرار شده و بچه جاری تون طی دو سه ماه یهو سه سال بزرگ شده

اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من شخصا دشمنم هم بیاد خونم بهترین پذیرایی میکنم چون اگر کم و کسری و یی احترامی بشه از بی عقلی خودمه و ربطی به خوب و بد اون نداره

من حسابم زِ همه مردم این شهر جداست/من امیدم به خدا، بعدِ خدا هم به خداست

جاریت زندگیو برده خواهر 

مثل ما خوبه مثل کوزت صبح تا شب خودمونو داغون کردیم هی بیار بشور کار کن بخدا منک با یه پسر سه ساله از بین بردم خودمو مهمونم ک دارم اونقد استرس و خرج و فلان عاقبتم قدرمونو نمیدونن ک هیچ هزار حرف و ایرادم پشتمونه و مردا هم کو ن گشاد بار میان . من شوهرم قبلا قبل بارداریم و تو بارداری کمکم میکرد الان لیوان دستشو نمیشوره دیگ چون بد عادتش دادم


اجازه بده باور نکنم

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر      لای موهای تو گم کرد خداوندش را ...🥀🥀     دشمنت را هم چو میخ خیمه می خواهم ، مُدام                  سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان در گــردنش 🥺🥹💫💫
بابا۸نفر بودن ها چه کار خوبی کرده اخه؟آدم اول باید به شخصیت خودش احترام بزاره بعد ومهمونشخب چه کاری ...

دقیقاً کلا رستوران یا مجتمع تفریحی دعوت میکرد که سرویس مزه هم دارن تو خونه این پذیرایی واقعا زشته من بودم دیگه نمیرفتم چون مشخصه خیلی خسیس هست

مردا فک کنم قدر اینجور زنا رو بعتر میفههمن

مامانم همبشه یه مثل داره میگه دوتا مرد راه دور کار میکردن هر ۶ ماه میومدن میگه یکی زنش زرنگ بود خونه زندگی رو دسته گل میکرد وهمیشه مشغول یکی هم تنبل فقط میخورد میخوابید میگه وقتی مردا اومدن اونی که تمیز بود میگه شوهرش این طرف اونطرف و نگا کرد تف انداخت رو زنش زنه گف چرا هم چین کردی مرده گف کثیف تر از خودت جایی نبود تف بندازم زنه با خودش میگه من این همه زحمت کشیدم این جوابم بود برم ببینم اون یکی زنه چیکار کرده میگه میره میبینه مرده میزنه پشت زنش میگه جووووووون عجب چیزی ساختی!

من دلم پیتزا خواسسسست

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792